فصل²فیک؛[بازی دوباره...]
P⁹
تهیونگ ویو
دیشب رفتم پیش مینسوخوابیدم صبح پاشدم دیدم خودشو توبغلم جاکرده مثلادیشب میگفت چرابغلم کردی خیلی کیوت خوابیده بود میخواستم بگیرم بچلونمش..این دخترباعث شده من ازاون مافیای سرد وخشن تغیرکنم به یه آدمه دیگ...نتونستم دربرابرلباش مقاومت کنم رفتم سمتشون ودیدم بیدار شدمتوجه شدکه میخوام ببوسمش وجلوی لباشو گرفت
تهیونگ:دستاتوبردار
ات:....
تهیونگ:برشون دار
مینسو:....
تهیونگ:باتوام(داد)
مینسو:(چون با دادش ترسید دستاشو برداشت ولی تهیونگ نبوسیدش پشیمون شدچون نمیخواست مینسواذیت بشه)
تهیونگ:بیابریم صبحونه بخوریم(مینسورو بغل کرده)
مینسو:باشه.....نمیخوای ولم کنی که پاشم؟
تهیونگ:باشه(ومینسو ازبغلش اومد بیرون)
مینسو ویو
صبح بیدارشدم دیدم توبغلشم ومیخوام منوببوسه برای همین سریع جلوی لبامو گرفتم که گفت دستاتوبردار ولی من برنداشتم که دادند وترسیدم برای همین دستامو برداشتم که دیدم نبوسیدم نمیدونم چرا ولی بهتر...امروز میخوام یه نقشه ی فرار بکشم نمیخوام اینجابمونم................
<<ادامه دارددددد>>
لایک کن دیگ
تهیونگ ویو
دیشب رفتم پیش مینسوخوابیدم صبح پاشدم دیدم خودشو توبغلم جاکرده مثلادیشب میگفت چرابغلم کردی خیلی کیوت خوابیده بود میخواستم بگیرم بچلونمش..این دخترباعث شده من ازاون مافیای سرد وخشن تغیرکنم به یه آدمه دیگ...نتونستم دربرابرلباش مقاومت کنم رفتم سمتشون ودیدم بیدار شدمتوجه شدکه میخوام ببوسمش وجلوی لباشو گرفت
تهیونگ:دستاتوبردار
ات:....
تهیونگ:برشون دار
مینسو:....
تهیونگ:باتوام(داد)
مینسو:(چون با دادش ترسید دستاشو برداشت ولی تهیونگ نبوسیدش پشیمون شدچون نمیخواست مینسواذیت بشه)
تهیونگ:بیابریم صبحونه بخوریم(مینسورو بغل کرده)
مینسو:باشه.....نمیخوای ولم کنی که پاشم؟
تهیونگ:باشه(ومینسو ازبغلش اومد بیرون)
مینسو ویو
صبح بیدارشدم دیدم توبغلشم ومیخوام منوببوسه برای همین سریع جلوی لبامو گرفتم که گفت دستاتوبردار ولی من برنداشتم که دادند وترسیدم برای همین دستامو برداشتم که دیدم نبوسیدم نمیدونم چرا ولی بهتر...امروز میخوام یه نقشه ی فرار بکشم نمیخوام اینجابمونم................
<<ادامه دارددددد>>
لایک کن دیگ
۶.۰k
۱۶ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.